شیرینی زندگیمون

خداروشکر میکنم هزاران بار..چون دوباره شاد شاد شاد شدیم با اومدن تو گل پسرم کارنم😘

متولد شدن

سلام خداروشکر🙏 عزیزدلم کارنم سلام مامانی..الان که شروع کردم ان‌شاالله خاطرات زندگیمونو تو وبلاگت به یادگار بذارم تو سن ۳ ماه و ۳ روز هستی..الانم ساعت تقریبا ۲نصف شب هست و تو وبابا وآوش خوابین..قربونتون برم😘😘😘 هفته ۳۸ هفته و۴روز بودم داشتم آوش رو پاهام میخوابوندم یهو متوجه شدم کیسه آبم پاره شده زودی من وبابا وآوش رفتیم ودنبال مامان جون وعمه زهرا و با هم اومدیم بیمارستان چون خداروشکر داشتی میومدی خونمون خوشکلم چقد عجله داشتی میدونم دوس داشتی زودی بیای همو ببینیم قربونت برم خلاصه مامان جون و خاله مینا وخاله سیمین و دایی سامان هم اومدن بیمارستان پیش هم بودیم..ساعت ۳:۴۰ صبح روز سه‌شنبه ۱۷ دیماه ۱۳۹۸ چشم به دنیا گشودی ...
21 فروردين 1399
1